نظریهپردازان در تعریف خشونت و رفتارهای خشونتآمیز و اصولا لزوم هدف برای رفتار پرخاشگرانه، اختلاف رأی دارند. اگر بخواهیم یک تعریف کلی از خشونت ارایه دهیم میتوان گفت هرگونه تجاوز از سوی انسان بر خود یا دیگری یا از سوی دیگری بر او خشونت شمرده میشود و این مفهوم در مورد همه افراد گروههای انسانی از خرد و کلان صادق است.
خشونت در خانواده از پدیدههایی است که از دیرباز در بیشتر جوامع وجود داشته و همچنان نسبت قابل توجهی از خشونتمان را به خود اختصاص میدهد. بازتاب این خشونتها را میتوان در متون مذهبی اساطیر و قصههای عامیانه اغلب فرهنگها بازیافت. خشونتهای خانوادگی به چند دسته تقسیم میشوند، خشونت میان زن و شوهر که در آن زن یا شوهر میتوانند قربانی خشونت قرار گیرند، آزار کودکان، خشونت میان فرزندان، تجاوز به کودک، رابطه جنسی با همسر به عنف، قتل و بالاخره آزار روحی و جسمی سالمندان.
در حال حاضر آمار و ارقامی که در دسترس است نشان میدهد بهطور مثال ٨٠درصد از خشونتهای گزارششده در فرانسه در محیط خانواده روی میدهد. در آمریکا در هر ١٠ ثانیه یک زن مورد ضرب و جرح قرار میگیرد. در سوییس بدون در نظر گرفتن طبقه اجتماعی از هر ۵ زن یک نفر از شوهر خود کتک میخورد. در کانادا در هر ساعت ٢٣ زن مورد خشونت قرار میگیرند و در هفته ٢ نفر به قتل میرسند. سالانه ٢٠هزار زن که تقاضای طلاق میکنند، ٩٠درصد علت را کتک خوردن از شوهر اعلام میکنند و به گفتهای دیگر ۶۶درصد زنان مصری از شوهران خود کتک میخورند.
براساس تحقیق سال ١٣٨٣ دفتر امور اجتماعی وزارت کشور که با مشارکت امور زنان ریاستجمهوری و وزارت علوم در ٢٨ استان ایران انجام شده، ۶۶درصد زنان ایرانی از ابتدای زندگی مشترکشان حداقل یک بار خشونت را تجربه کردهاند با اینکه خشونت خانگی مختص ایران نیست اما آمار آن تفاوت معناداری با سایر کشورها ازجمله آلمان دارد.
بهطور مشخص از سال ٢٠١٣ سازمان بهداشت جهانی دستورالعملی صادر کرد که براساس آن کشورها باید به مسأله خشونت خانگی بهطور جدی رسیدگی و قوانینی را وضع کنند. در آلمان هم قبلا از طریق سازمانها و انجمنهای مستقل دفاع از حقوق زنان و دفترهای مشاوره شماره تلفنهایی اعلام کرده بودند یا حتی گفته شده بود اگر در خانواده مورد خشونت واقع شدند با پلیس تماس بگیرند ولی حالا بهطور مشخص در سراسر آلمان یک تلفن مخصوص برای خشونت علیه زنان وجود دارد که میتوانند با آن شماره تماس بگیرند. در این کشور، دولت و قوانین از زنان در برابر خشونت علیه زنان دفاع میکند، بهطور مثال هر کس که خشونتدیده چه خشونت جنسی، چه روانی و چه فیزیکی ظرف ٣ماه میتواند به پلیس شکایت کند. وقتی که پلیس وارد قضیه شود بهطور مشخص پرونده تشکیل میشود و یکی در اختیار قربانی خشونت گذاشته میشود و اگر مورد خشونت خیلی شدید باشد، زن را جایی مانند خانه زنان میبرند که به هیچ وجه در دسترس همسر فعلی و قبلی که او را مورد خشونت قرار داده نباشد.
در ایران جرمی با عنوان خشونت خانگی وجود ندارد
خشونت فیزیکی نوع نخست: شامل گازگرفتن، گرفتن و بستن، زندانیکردن، چنگانداختن، کتککاری مفصل، بیرون انداختن از خانه، کشیدن مو، محرومکردن از غذا، سیلیزدن، لگدزدن، مشتزدن، بهم زدن سفره، شکستن ظرفها، هلدادن، محکم کوبیدن در.
خشونت روانی و کلامی نوع دوم: کلمات رکیک و دشنام دادن، بهانهگیریهای پیدرپی، داد و فریاد، بیاحترامی، بداخلاقی، دستور دادنهای پیدرپی، قهر و صحبت نکردن، ایراد گرفتن که در عمده خانوادههای ایرانی وجود دارد و زنان هم آن را پذیرفتهاند.
خشونت روانی: مجبورکردن زن به دیدن عکس و فیلمهای مستهجن، اجبار به روابط جنسی نامتعارف یا خشونتآمیز، مراعاتنکردن بهداشت زناشویی و روشهای جلوگیری از بارداری، اجبار زن به سقط جنین، اجبار به بارداری ناخواسته، متهم کردن زن به بیمبالاتی در مسائل ناموسی.
تهدید به آزار و محدودیتهای اقتصادی: برخی از همسران با تهدید و برقراری محدودیت برای همسران خود مخاطره ایجاد میکنند، رفتارهایی از قبیل تهدید، شکایت به پلیس علیه زن و اقوامش، تهدید به آزار و اذیت مثل اسیدپاشی، تهدید به کشتن زن و فرزند، تهدید به طلاق و ازدواج مجدد، تصاحب و مخفیکردن یا از بین بردن مدارک شخصی زن مثل دفترچه پسانداز و اوراق مالکیت، شناسنامه و بیگاری کشیدن از زن در انجام امور و وظایفی که به او مربوط نیست مثل تیمارکردن از پدر و مادر همسر یا تماس تلفنی را محدود کند.
حقوقدانان معتقدند هیچ مصداقی از خشونت خانگی در قوانین ایران ذکر نشده است ولی در قوانین جزایی ضرب و جرح و آزار و اذیتهای جسمی مورد توجه قرار گرفته که به صورت غیرمستقیم میتوانیم بگوییم خشونت خانگی را هم شامل میشود. درواقع هر عملی که به صورت فیزیکی نسبت به یک نفر صورت بگیرد در قانون برایش مجازات تعیین شده ولی برای فشارهای روحی که به زن وارد میشود، مجازات وجود ندارد. جامعهشناسان نیز معتقدند قوانین موجود در رواج و پنهانماندن خشونت خانگی موثر است. بیتردید دستگاه قضائی ما در این زمینه نقش دارد، چه در قوانین و چه در رویههای قضائی، به این معنی که در قوانین اثبات خشونت خانگی خیلی سخت است و به علاوه در رویههای معمول هم، دادگاهها عملا زوجین را به ادامه زندگی تشویق میکنند تا بخواهند نسبت به این اقدامات، تمهیدی قایل شوند. از طرف دیگر مجموعه اوضاع و احوال اجتماعی هم برای رسیدگی به موضوع خشونت اجتماعی آماده نیست، زیرا افراد این موضوع را یک مسأله شخصی و داخلی میدانند که در داخل خانواده باید حل شود، حتی فکر میکنند نباید عیان باشد و بیرون از خانواده مطرح شود. مهمتر از آن، تمهیدات و ترتیبات اجتماعی برای کسانی که در جریان خشونت خانوادگی آسیب میبینند، وجود ندارد و همین باعث میشود افراد ناچار به پنهانکاری شوند، یعنی نه در دستگاه قضائی مرجع و مأمنی وجود دارد و نه در ترتیبات اجتماعی پناهگاهی برای فرار از خشونت خانگی.
الهه علی کرمی | بنیانگذار موسسه خیریه نوید صلح